تاج گل عاشقانه گلاسیا
برخیز با من. هیچ کس بیشتر از من نمی خواهد سر به بالشی بگذارد که پلک های تو در آن درهای دنیا را به روی من می بندند . عشق من! ما همدیگر را تشنه یافتیم ...
تاج گل عاشقانه فرنیک
این را بدان که من دوستت دارم و دوستت ندارم! چرا که زندگانی را دو چهره است، کلام، بالی ست از سکوت، و آتش را نیمه ای ست از سرما. دوستت دارم برای آنکه دو ...
تاج گل عاشقانه فیلکِر
زیباترین ام! زندگی، آسمان، دانه ای که لب می گشاید در زمین، و بیدهای مجنون مست همه چیز ما را می شناسند. عشق ما در این تپه ی زیبا در باد، در شب و در زمی ...
تاج گل عاشقانه فیزِلد
تاج گل عاشقانه فلانت
با تو که هستم مدام برق چشمانم را می پوشانم! سوال هایم از تو تمامی ندارد. با تو که هستم کودک می شوم. مدام چرا و چگونه می بافم و در انتظار حرکت لب های د ...
تاج گل عاشقانه لیدی فیش
روزی ما دوباره کبو ترهای مان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت، روزی که کمترین سرود، بوسه است ! نه در خیال، که رویاروی میبینم، سا ...
تاج گل عاشقانه آگوستینو
پیش از آنکه آخرین نفس را برآرم، پیش از آنکه پرده فرو افتد، پیش از پژمردن آخرین گل، برآنم که زندگی کنم، بر آنم که عشق بورزم، برآنم که باشم . در این جها ...
تاج گل عاشقانه لکلاستر
می دانی از وقتی چشمم در چشم ت افتاده همه جا بوی بهشت میدهد؟ همه جا شگفت انگیز شده است و بوی رازقی و اقاقی گرفته هوایی که در آن نفس میکشم. که هر دم و ب ...
تاج گل عاشقانه لندلاو
احساسمیکنم، در هر کنار و گوشه ی این شورهزارِ یاس، چندین هزار جنگلِ شاداب ناگهان، میروید از زمین، آه ای یقین گمشده ، ای ماهی گریز، در برکههای آی ...
دسته گل روز پدر سیلوانو
در دایره المعارف زندگی کلمات هممعنی، کنار هم چیده شدهاند، یعنی عشق، غرور، صلابت و پدر. فکر کردن به پدر مثل گرمای کنار هیزمی سرخ شده از آتش، در یک ...
سبد گل عاشقانه لابرو
گر لب ها دروغ می گویند، از دست های تو راستی هویداست و من از دست های توست که سخن می گویم. به تو سلام می کنم کنار تو می نشینم و در خلوت تو شهر بزرگ من ب ...
سبد گل عاشقانه لابِل
هیچ کس به اندازه ی من خدا را دوست ندارد، هیچ کس به اندازه ی تو مرا دوست ندارد، و هیچ کس به اندازه ی خدا تو را دوست ندارد. میبینی؟ میبینی در چه چرخه ای ...
سبد گل عاشقانه هوِن
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود، روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم و من آن روز را انتظار می کشم، حتی روز ...
تل سر عروس بارنَک
محبوب من! بعد از تو گیجم، بی قرارم، خالی ام، منگم، بر داربستی از «چه خواهد شد» و «چه خواهم کرد» آونگم. سازی غریبم من که در هر پرده ام، هر زخمه بنوازد، ...
تل سر عروس کاسریو
دستَت را به من بده، دستهایِ تو با من آشناست، ای دیریافته با تو سخن میگویم، به سانِ ابر که با توفان، به سانِ علف که با صحرا، به سانِ باران که با دریا ...
تل سر عروس ارشا
روزی ما دوباره کبو ترهای مان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت، روزی که کمترین سرود، بوسه است ! نه در خیال، که رویاروی میبینم، سا ...
تل سر عروس ارسا
ای زیبا ی من، همه رؤیاهایم را نیلوفری کرده ای و همه خیال هایم را به بوی عشق آغشته ای، همه جا گرمای خانه و جان و جهان است حضورت. همه جا می بینمت! به در ...
تل سر عروس اریکا
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود، روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم و من آن روز را انتظار می کشم، حتی روز ...
تل سر عروس اشلی
احساسمیکنم، در هر کنار و گوشه ی این شورهزارِ یاس، چندین هزار جنگلِ شاداب ناگهان، میروید از زمین، آه ای یقین گمشده ، ای ماهی گریز، در برکههای آی ...
تل سر عروس افسون
اینجا و اکنون، در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام برای دیدن روی یار دیرینه به هنگامه ی اکنون و حالا. حال این دقایق من و تو میبایست تغییر کند تا به سوی ...
تل سر عروس اَفشید
در این شبانگاهان یاس و ناامیدی به دنبال کورسوی زیبایی از روشنایی میگردم. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است ، تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی ...
تل سر عروس اِلمیرا
سکوت آب می تواند خشکی باشد و فریاد عطش؛ سکوت گندم می تواند گرسنه گی باشد و غریو پیروزمند قحط سالی؛ هم چنان که سکوت آفتاب، ظلمات است. اما “سکوت آدمی” ف ...
تل سر عروس اَلوا
وقتی که میرفتی، بهار بود. تابستان که نیامدی؛ پاییز شد؛ پاییز که برنگشتی، پاییز ماند. زمستان که نیایی، پاییز میماند. تو را به دل پاییزی ات ، فصلها را ...
تل سر عروس آنیتا
با تو بودن خوب است، تو ظریفی مثل گلدوزی یک دختر عاشق که دل انگیزترین گلها را روی روبالشی عاشق خود میدوزد. کنون رؤیای ما باغی است، بن هر جاده اش میعادگ ...
تل سر عروس ایلیکا
وقتی تو نیستی، شادی کلام نامفهومی ست و "دوستت می دارم" رازی ست که در میان حنجره ام دق می کند و من چگونه بی تو نگیرد دلم، اینجا که ساعت و آیی ...
تل سر عروس بارلی
اگر باشی، محبت روزگاری تازه خواهد یافت، زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت. دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی، دوباره چون گذشته نوبهاری تا ...
تل سر عروس بامَک
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت. به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه، هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت. تهی است ...
تل سر عروس ماهَک
همواره عشق بی خبر از راه می رسد، چونان مسافری که به ناگاه می رسد. وا می نهم به اشک و به مژگان تدارکش، چون وقت آب و جاروی این راه می رسد. هنگام وصل ماس ...
تاج گل کانیبال
همواره عشق بی خبر از راه می رسد، چونان مسافری که به ناگاه می رسد. وا می نهم به اشک و به مژگان تدارکش، چون وقت آب و جاروی این راه می رسد. هنگام وصل ماس ...